شوخی های جالب شبکه های اجتماعی شوخی های جالب شبکه های اجتماعی
بدو بدو 1 بار ببین عاشقش میشی
تاریخ : شنبه 7 مرداد 1391
نویسنده : writer

بذله گویی های شبکه های اجتماعی در هفته گذشته، چه آنهایی که متعلق به نویسنده های ناشناس بودند و چه آنهایی که اسم حقیقی و مجازی بر سر خود داشتند.

1) فقط اینجاست که هر کی می میره، فردا شبش کل فامیل خوابشو می بینن که تو یه باغ پر گل با یه لباس سفید بوده و گفته من جام خوبه

2) اصلا همون موقع که معلم اول ابتدایی مون اومد گفت: دستگاه فتوکپی خرابه برگه از دفترتون بکنید... باید حساب کار این سیستم آموزشی دستم می اومد.

3) وقتی یه زن نظر شما رو می پرسه، در واقع نمی خواد نظرتون رو بدونه فقط می خواد نظر خودش رو با یه صدای مردونه هم بشنوه

4) فردا اگه بگن مرغ شده کیلویی 100 هزار تومن، جوک های بیشتری می سازیم و کاریکاتورهای بیشتری می کشیم، همین.

5) می گن هیچ عشقی تو دنیا مثل عشق اولی نیس

غلط کرده هر کی این حرفو زده! هر چی جلوتر می ری بهترش رو پیدا می کنی!

6) دیکتاتور اون بچه دو ساله است که 20 نفر مجبورند به خاطر او کارتون نگاه کنند!

7) چی می شد اگر تو گوگل سرچ می کردی «نیمه گم شده من»؛ بعد گوگل عکساشو واست می آورد!؟ این دانشمندا چه غلطی می کنن پس؟؟ دست بجونبونید دیگه پیر شدیم بابا

8) مرد در حالی که داشت روزنامه می خواند رو به زنش کرد و گفت: در روزنامه نوشته بررسی هایی که به عمل آمده نشان می دهد زن ها روزانه 30000 کله حرف می زنند در حالی که این میزان در مورد مردها فقط 15000 کلمه است.

زن گفت: علتش این است که ما باید هر چیز را دوبار تکرار کنیم تا مردها بفهمند.
مرد گفت: چی؟

9) اگر مریم، نازنین، عسل و رویا باهم بیرون بروند، همدیگر را مریم، نازنین، عسل و رویا صدا خواهند زد.

اگر بابک، سامان، آرش و مهرداد با هم بیرون بروند همدیگر را گودزیلا، بادام زمینی، تانکر و لاک پشت صدا خواهند زد. شنیدم که میگما!

10) دوست دارم با یکی بشینم صحبت کنم، بعدش نگم کاش بهش نمی گفتم

11) اگر ما نسل سوخته ایم، فرزندانمان پدر سوخته اند؟

12) اینایی که با موبایل بهشون زنگ می زنی و یهو قطع می شه وسطش، بعد دوباره زنگ می زنی می بینی اشغاله، می فهمی اونداره تو رو می گیره، بعد یه کم صبر می کنی اون زنگ بزنه هیچ خبری نمی شه، می فهمی اون زنگ زده دیده اشغاله فهمیده تو داری زنگ می زنی، صبر کرده تو زنگ بزنی ... بعد تو دوباره زنگ می زنی می بینی اشغاله، می فهمی صبرش تموم شده و تصمیم گرفته خودش زنگ بزنه ... دوباره صبر می کنی و همینطوری این داستان ادامه داره.

خب لامصب می بینی که من زنگ زدم از اول! قطع شد صبر کن خودم می گیرم چرا رو اعصاب خودت و خودم رژه می ری؟

13) نانوایی ها بعد از هدفمند شدن:

سلام. به سیستم گویای نانوایی شاطر اکبر خوش آمدید؛ جهت اطلاع از قیمت نان عدد 1، ثبت نام خرید نان به صورت قسطی عدد 2، طرح های تشویقی رنگی عدد 3 و شرکت در قرعه کشی پنج نان رایگان در هفته عدد 4 را فشار دهید.

14) درد یعنی سرت به همون سنگی بخوره که به سینه می زدی

15) در مقابل دو گروه از آدم ها همیشه سکوت کردم: اونایی که بیش از حد معمول دوستشون دارم و اونایی که بیش از حد معمول بی شعور هستن

16) می خوام بدونم شما هم مثل من بعد از عمری که می خواین کمدتونو مرتب کنین اول با حوصله و عشق تک تک وسایلتونو با احترام ناز می کنین میارین بیرون بعد آخرا که حوصلتون سر رفت وحشیانه همه رو فرو می کنین تو کمد آخرش می بینین کمدتون بی نظم تر از اولش شده؟!

17) خوب یادمه که تا همین 5-4 سال پیش، داشتن سبیل و ابروهای اورجینال واسه دخترای دم بخت آپشن محسوب می شد!

18) ایرانی ها از قدیم با فناوری نانو آشنا بودند؛ نانوپنیر، نانوماست، نانوخرما

19) کی میگه آقایون احساسات ندارن؟ من خودمبارها و بارها دیدم احساس تشنگی کردن، شاید باورتون نشه ولی احساس گشنگی هم می کنن!

20) فقط اینجاست که مردم برای عبور از عرض یک خیابون یکطرفه باید دو طرفو نگاه کنن!

21) جایی خوندم که هیچ وقت زنتون رو به خاطر عیب هایی که داره سرزنش نکنید چون واسه همین عیب ها بوده که نتونسته نکبتی بهتر از شما رو پیدا کنه.

22) سال ها پس از گران شدن نان ... مادر به دختر: دختر لگد به بختت نزن! پسره نون خشکیه!

23) موافقید که تا شیش صبح بیدار موندن خیلی راحت تر از شیش صبح بیدار شدنه؟

24) افسر: خانم شما با سرعت غیرمجاز رانندگی می کردید

- خواهش می کنم بذارین برم، من معلم هستم الان کلاسم دیر می شه

افسر: معلم؟ یه عمر منتظر این روز بودم، حالا شروع کن هزار بار بنویس «من دیگه با سرعت غیرمجاز رانندگی نمی کنم!»

25) تو 15 سالگی: «ولم کنین»

تو 20 سالگی: «مامان و بابا همیشه میرن رو اعصابم»

تو 25 سالگی: «باید از این خونه بزنم بیرون»

تو 30 سالگی: «حق با شما بود»

تو 35 سالگی: «می خوام برم خونه پدر و مادرم»

تو 40 سالگی: «نمی خوام پدر و ماردم رو از دست بدم»

تو 70 سالگی: «من حاضرم همه زندگیم رو بدم تا پدر و مادرم الان اینجا باشن»

26) به یه نتیجه کلی رسیدم که بزرگترین پرورشگاه مار در سطح خاورمیانه، آستین بنده است

27) اگه می خواین از یه موزیک متنفر بشید، اون آهنگ رو بذارین آلارم از خواب بیدار شدنتون

28) می دونی اشکال زندگی واقعی چیه؟ اشکالش اینه که تو لحظات حساس موسیقی نداره!

29) به عمه ام گفتم نظرت چیه در مورد عمه بودنت؟
زل زد تو چشام و گفت: خیلی بی شعوری!

30) تا حالا دقت کردین وقتی برمی گردیم خونه ومی خوایم اون چیزی رو که جا گذاشتیم رو برداریم، با زانو و با زحمت زیاد می ریم تو خونه که فرش کثیف نشه ولی برگشتنش خسته می شیم با کفش از رو فرش رد می شیم؟

31) عکاس سر کلاس در آمده بود تا از بچه های کلاس عکس یادگاری بگیرد.معلم هم داشت همه بچه ها را تشویق می کرد که دور هم جمع شوند.

معلم گفت: ببینید چقدر قشنگه که سال ها بعد وقتی همه تون بزرگ شدید به این عکس نگاه کنید و بگویید: این احمده، الان دکتره یا اون مهرداده، الان وکیله، یکی از بچه ها از ته کلاس گفت: این هم آقا معلمه، الان مرده!

32) بالاخره خواهی فهمید که:

همیشه یک ذره حقیقت پشت هر «فقط یه شوخی بود» هست.

یک کم کنجکاوی پشت «همینطوری پرسیدم» هست.

قدری احساسات پشت «به من چه اصلا» هست.

مقداری خرد پشت «چه می دونم» هست.

و اندکی درد پشت «اشکالی نداره» هست.

33) اونایی که به بالا رفتن نمره شون بعد از اعتراض به نمرات امید دارن مثل همون هایی هستن که نصف شب می رن بالا پشت بوم و دنبال آرم پپسی می گردن!

34) یادش به خیر زمان مدرسه با بغل دستیمون که قهر می کردیم وسط میز یه خط می کشیدیم و می گفتیم: وسایلات از این خط اینورتر نیاد!

35) چند دروغ رایج:

کار که عار نیست!  




|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








آخرین مطالب

/
مراقب باشید تو این جنگل مطالب گم نشید.این یه عکس از سرزمینمونه. اینجارو به دوستاتون معرفی کنید. محمد حسین حیدری فرد اهل زنجان محله ی انصاریه در خدمتتونم.:)